و فنجان تو دنیایی‌ست !

ساخت وبلاگ
  1. سقف خونه‌ی آرزوها فرو ریخت. زیر آوار در انتظار یکی از این دو تنم: دست نجات یا آغوش مرگ! 2. چند وقتیه که مثل چند سال پیش جنون نوشتن پیدا کردم. البته با تفاوت‌هایی. در کنار این جنون نوشتن، تب خوندن هم عود کرده. خوش مرضی‌ست و مطلوب احوالی!البته این وبلاگ انقدر سرد و سرگردونه که بعید می‌دونم بخوام و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 14:50

یک مرداد. امروز روز تولدشه...  و ما همین هفته‌ی پیش به خاطر پایان زندگی جسمانیش روی این خاک به غم نشستیم... هنوز اون شمع تولد به خصوص چند سال پیشش که این سال‌ها نگهش داشته بود، یک گوشه‌ی اتاقشه. هنوز بالشش، لباس‌هاش، داروهاش، دیوان حافظش، عصاش، گل‌هاش، همه‌ی اون چه که با دست‌های نحیف و سالخورده‌ش با و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1396 ساعت: 6:01

2. شنبه‌های کاری با صدای اون شروع میشه. هنوز ده بیست پله مونده به در واحد ما، صدای اون از واحد روبرویی میاد. صدای آروم و آهنگین و موقر و نسبتا زنگ‌دار همیشگی. در عرض این چند سال همه چیز چرخ خورده و تغییرات بسیار اتفاق افتاده و هم هر دو آدم‌های متفاوتی شدیم و هم توی این ساختمون تحولات بسیار پیش آمده و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 15:30

چطور می‌تونم از کسی دفاع کنم و برای دیگران ثابتش کنم که نمی‌تونه خودش رو به من ثابت کنه؟! "دوستت دارم""عاشقتم" هه! کاملا پیداست! یه صدایی توی پس‌زمینه‌ی ذهنم می‌خونه: When you love someone  you'll do anything You'll do all the crazy things that you can't explain You'll shoot the moon, put out the و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 15:30

آن شب که تو در کنار مایی روزست / و آن روز که با تو می‌رود نوروزست (سعدی) امسال رو جایی غیر از خونه‌ی خودمون شروع کردیم. من آدمی‌ام که خونه و آرامشش رو بی‌اندازه دوست دارم و دلم می‌خواد خاص‌ترین روزهای سال رو خونه باشم. روز تولد خودم و پدر و مادر و برادرم و شب یلدا و روز عید. این که تصمیم به سفر گرف و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 20 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1396 ساعت: 14:50

  1. عجب هوایی شده! جون میده برای پرت کردن حواس همچون منی! اون هم زمانی که باید حواسم جمع جمع باشه! دلم کوه می‌خواد اما بدون برادرک‌جان خوش نمی‌گذره. اون هم که رفته سفر و از دیروز ترکیه‌ست. دلم خلوت و تمرکز و نهایتش گاهی قدمی و پیاده روی ای و نفسی می‌خواد و بس. اما این تعطیلات نوروزی این وسط بدجور و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 29 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 17:04

  هر کسی که هستی... هر جایی که هستی... هر زمانی که قراره توی زندگی من باشی... لطفا زیاد نخواب زیاد تلویزیون نبین دست و پا چلفتی نباش ایرادگیر و بددهن نباش کتاب بخون آشپزی بدون اهل سفر باش به هنر احترام بذار بقیه‌اش اصلا سخت نیست...  و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:03

شنبه یکی از همکاران قدیمی رو دیدم. بعد از صحبت‌های همیشگی‌مون پیرامون دانشگاه محل همکاری‌مون و وضعیت کار و اوضاع کلاس‌ها ازم پرسید دیگه چه خبر. این دیگه چه خبر معروف که بین ما همکاران دهه شصتی که هر از گاهی همو می‌بینیم در جریان هست در واقع یک پرسش تقریبا مستقیم از وضعیت تاهل فرد مربوطه هست. معمولا این پرسش با این جواب خنک و بی‌مزه پاسخ داده میشه که: تا شما هستید ما چرا! یا مثلا اول شما! فرد پرسش‌کننده هم معمولا می‌خنده و جواب بی‌مزه تری میده. من هم خیلی از این عرف عدول نکردم و در پاسخ بهش گفتم فعلا که من با درس و دانشگاه حسابی درگیرم و از این ماجراها دور. هم چنان اصرار داشت و ادامه داد که یعنی تا وقتی درست تموم نشه نمی خوای کاری بکنی؟ یعنی  تا دو سال دیگه خبری ازت نمی‌شنویم؟ خندیدم و گفتم تا چه پیش آید. ولی حداقل امسال که آزمون جامع دارم خیلی منتظر نباشید. از این تیپ پرسش و پاسخ‌ها خوشم نمیاد ولی متاسفانه ناچارم جهت حفظ ادب یا کوتاه شدن بحث یا دلایل دیگه کلیشه‌های رایج رو دنبال کنم و پاسخ‌های مسخره‌ای به این پرسش‌ها بدم. بعد از اون مکالمه دائم توی سرم می‌چرخید که کاش میشد به کسی که ای و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 44 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:03

بهش نگاه که می‌کنی، یا حتی نه! بهش نگاه هم که نمی‌کنی، توی این فکر هستی که دیگه چه طور می‌تونی تمام این انحناهای صورت، این تیزی بینی، این ماهیچه بندی صورت، این حالت چشم ها، این خط های ظریف روی قسمت های خاص، حتی جای خال ها، محل رویش موها، فرم چونه، نگاه توی چشم‌ها – چه وقتی خیلی مهربون و چه وقتی خیلی جدی هست –  رو فراموش کنی، یا حداقل بذاری کنار و تمام این ها رو به شکلی دیگه و با فردی دیگه تجربه کنی.  ناممکنه.  وقتی حتی حس و حال سرانگشت ها رو هم کم کم داری تشخیص میدی، جنس نفس‌ها رو می‌شناسی، داری تشخیص میدی که کِی، کدوم ور پازل وجودت به کدوم ور پازل وجودش می‌خوره، وقتی دیگه فهمیدی آهنگ کدوم کلماتش رو کدوم نمودار میرن و کجای سلامش اوج داره و کجای عزیزمش کشش، وقتی حتی دمای بدنش هم دیگه رفته توی داده‌هات، چه طور می‌تونی این همه رو نادیده بگیری؟ انگار که چشم باز کردی و نشونت دادند و گفتند: اینه. حالا چه طور می‌تونی "این" رو بذاری کنار و هر آن که دیگریست رو به جای "این" بنشونی؟ از این که دارم بهش خو می‌گیرم شگفت‌زده‌ام. نمیگم عادت، نمیگم شناخت، و حتی نمی‌دونم چی باید بگم. مثل یک تصویر مبهم ک و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:03

دیروز روز آخر نمایشگاه نقاشی گروهی‌مون بود. من فقط شنبه که افتتاحیه‌اش بود، یکی دو ساعتی اون‌جا بودم و بعد برگشته بودم خونه تا به تکالیف هفته‌ی آخر دانشگاه برسم و دیگه فرصت نشده بود که برم! همون روز اول و بعد از برگشتنم استادمون تماس گرفته بود بابت فروش یکی از تابلوها به یک مشتری. امروز بهم گفت چند نفر دیگه هم مشتری تابلو بودند و حتی شورای شهر تابلو رو می‌خواسته ولی چون من همون روز اول گفته بودم فروشی نیست دیگه پیگیر نشده بوده. اتفاق جالبی بود. حداقل برای منی که گاهی برای تفنن نقاشی می‌کشم و نه استعداد و نه مهارت خاصی در خودم می‌بینم و کار و رشته و تحصلیم هم در این راستا نیست اتفاق جالبی به شمار می‌اومد. هفته‌ی بسیار پرمشغله و پرتنشی رو گذروندم که البته به یک پنج‌شنبه‌ی شیرین ختم شد. با این حال فشار کاری و خستگی بسیار و ماجراهای مختلف و از اون طرف هم کسالت و بیماری و ضعف زیاد مادربزرگ نازنینم روحیه و توانم رو تحلیل برده بود و هنوز هم اون قدر که باید خودم رو جمع و جور نکردم. از بین آدم‌هایی که توی زندگیم بودن و نقشی داشتند، مامان‌جون یکی از متفاوت‌ترین‌هاست. زندگیش و شخصیتش اونو برام و فنجان تو دنیایی‌ست !...ادامه مطلب
ما را در سایت و فنجان تو دنیایی‌ست ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddripdropa بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:03